بسیاری از افرادی که با اعتیاد دستوپنجه نرم میکنند، در یک چرخهی بیپایان از جنگیدن با افکار و احساسات خود گرفتار میشوند. آنها بارها تلاش میکنند که مصرف را کنار بگذارند، اما هر بار، وسوسهها، ترسها و خاطرات گذشته آنها را به عقب میکشاند. اینجاست که یک حقیقت مهم خودش را نشان میدهد: راه رهایی، جنگیدن با افکار و احساسات نیست، بلکه پذیرش آنهاست.
پذیرش یعنی اینکه فرد بهجای انکار یا فرار از احساسات منفی خود، آنها را همانطور که هستند ببیند و اجازه دهد که وجود داشته باشند، بدون اینکه رفتارش را کنترل کنند. بسیاری از افراد معتاد، دردهای گذشته، شکستها، شرم یا احساس گناه را تحمل میکنند و برای فرار از این احساسات، به مصرف مواد پناه میبرند. اما اگر بهجای این فرار، یاد بگیریم که این احساسات بخشی از زندگی هستند و بودنشان به معنای ناتوانی ما نیست، دیگر نیازی به مواد برای سرکوب آنها نخواهیم داشت.
وقتی فردی پذیرش را تمرین میکند، به این نقطه میرسد که افکار وسوسهانگیز یا احساسات ناخوشایند، همانند ابری در آسمان هستند؛ میآیند و میروند، اما او مجبور نیست که به دنبالشان برود. این تغییر نگاه باعث میشود که وابستگی به مواد، از یک نیاز غیرقابلکنترل به یک انتخاب تبدیل شود.
یکی از بخشهای مهم در پذیرش، شفافسازی ارزشهای شخصی است. وقتی فرد درک کند که چه چیزهایی در زندگی برایش مهمتر از مصرف مواد است—مثل سلامت، خانواده، روابط دوستانه یا موفقیتهای شخصی—میتواند بر اساس آنها تصمیمگیری کند، نه بر اساس وسوسههای زودگذر.
رهایی از اعتیاد با پذیرش، به این معنا نیست که فرد دیگر هرگز وسوسه نخواهد شد یا هیچوقت احساس ناراحتی نخواهد داشت. بلکه به این معناست که او یاد میگیرد چگونه بدون مصرف مواد، با این احساسات کنار بیاید و زندگی ارزشمندی برای خودش بسازد. در نهایت، آزادی واقعی زمانی بهدست میآید که فرد بهجای فرار از خودش، با تمام جنبههای وجودش روبهرو شود و مسئولیت تغییر را بر عهده بگیرد.