راه بهبودی

محمد روزبهانی (جامعه شناس مربی بازیابی مددیار اعتیاد و مربی مهارتهای زندگی)

راه بهبودی

محمد روزبهانی (جامعه شناس مربی بازیابی مددیار اعتیاد و مربی مهارتهای زندگی)

عادت‌ها چگونه در مغز ما شکل می‌گیرند؟

عادت‌ها زمانی شکل می‌گیرند که رفتار یا کاری را بارها تکرار می‌کنیم تا جایی که مغز آن را به عنوان یک "الگو" یا "روال" ذخیره می‌کند. این فرآیند شامل مکانیسم‌های عصبی خاصی است:

1. نقش گره‌های قاعده‌ای مغز: این منطقه از مغز مسئول کنترل حرکات و رفتارهای تکراری است. هنگامی که رفتار مشخصی بارها تکرار می‌شود، گره‌های قاعده‌ای نقش کلیدی در تبدیل آن رفتار به یک عادت ایفا می‌کنند.

2. ترشح دوپامین: هنگام انجام یک کار خوشایند، مغز دوپامین ترشح می‌کند. این ماده شیمیایی به احساس لذت و پاداش کمک می‌کند و مغز را تشویق می‌کند تا رفتار خوشایند را تکرار کند.

3. الگوی عصبی: با هر بار تکرار رفتار، مسیرهای عصبی مرتبط با آن رفتار قوی‌تر می‌شوند. این فرآیند به عنوان "تقویت سیناپسی" شناخته می‌شود و باعث می‌شود رفتار آسان‌تر و خودکارتر شود.

به همین دلیل است که بسیاری از عادت‌ها بدون نیاز به فکر کردن، به صورت خودکار انجام می‌شوند.

چرا اقدام نمی‌کنیم؟راه فرار از تله تنبلی!

 همه ما بارها این تجربه را داشته‌ایم: ایده‌های بزرگی در سر داریم، برنامه‌ریزی می‌کنیم و حتی گاهی هیجان شروع کردن را احساس می‌کنیم، اما وقتی زمان عمل می‌رسد، انگار نیروی نامرئی ما را از حرکت بازمی‌دارد. این مشکل ریشه در دلایل روانشناختی و عادت‌های ناسالم دارد که با شناخت و تمرین می‌توان بر آن غلبه کرد.  

ریشه‌های ضعف در اقدام

ترس از شکست

ذهن انسان به طور طبیعی از موقعیت‌های نامشخص اجتناب می‌کند. وقتی کاری جدید را شروع می‌کنیم، مغز آن را به عنوان یک تهدید تفسیر می‌کند و با سوالاتی مانند "اگر موفق نشوم چه؟" یا "اگر دیگران مرا قضاوت کنند؟" ما را از اقدام بازمی‌دارد.  

کمال‌گرایی افراطی

بسیاری از افراد آنقدر منتظر شرایط ایده‌آل می‌مانند که هرگز شروع نمی‌کنند. آنها فکر می‌کنند باید همه چیز کامل باشد، در حالی که در واقعیت، مسیر موفقیت از طریق آزمون و خطا شکل می‌گیرد.  

اهمال‌کاری

این عادت مخرب ما را وادار می‌کند کارهای مهم را به تعویق بیندازیم و به جای آن، به فعالیت‌های بی‌ارزش مشغول شویم. مثلاً به جای کار روی پروژه مهم، ساعت‌ها در شبکه‌های اجتماعی وقت تلف می‌کنیم.  

عدم شفافیت در اهداف

اهداف مبهم و کلی مانند "می‌خواهم موفق شوم" یا "می‌خواهم پولدار شوم" انگیزه لازم برای اقدام ایجاد نمی‌کنند. در حالی که اهداف مشخص و قابل اندازه‌گیری مسیر حرکت را روشن می‌کنند.  

راهکارهای عملی برای تقویت توان اقدام

قانون دو دقیقه 

اگر کاری کمتر از دو دقیقه زمان می‌برد، همین حالا انجامش دهید. برای کارهای بزرگ‌تر، اولین گام کوچک را بردارید. مثلاً اگر می‌خواهید کتاب بنویسید، همین امروز یک پاراگراف بنویسید. این روش سد روانی شروع کردن را می‌شکند.  


برنامه‌ریزی شرطی

به جای تصمیم‌گیری‌های لحظه‌ای، از قبل شرایط را مشخص کنید. مثلاً بگویید: "اگر ساعت هفت صبح از خواب بیدار شدم، ده دقیقه ورزش می‌کنم." این روش احتمال عمل کردن را افزایش می‌دهد.  

طراحی محیط برای موفقیت

اگر می‌خواهید مطالعه کنید، موبایل را در اتاق دیگری بگذارید. اگر می‌خواهید صبح زود بیدار شوید، آلارم را دور از تختخواب قرار دهید. با حذف عوامل حواس‌پرتی، انجام کارها آسان‌تر می‌شود.  

سیستم پاداش فوری

مغز انسان به پاداش‌های سریع واکنش مثبت نشان می‌دهد. بعد از هر اقدام مفید، به خودتان پاداش کوچکی بدهید. مثلاً بعد از سی دقیقه مطالعه، پانزده دقیقه استراحت کنید یا یک فنجان قهوه میل کنید.  


تمرین هفت روزه برای تقویت اقدام 

روز اول: یک کار کوچک را در دو دقیقه انجام دهید.  

روز دوم: یک کار عقب‌افتاده را به پایان برسانید.  

روز سوم: یک برنامه شرطی برای فردا طراحی کنید.  

روز چهارم: یک عامل حواس‌پرتی را از محیط کار حذف کنید.  

روز پنجم: بعد از انجام یک کار مهم، به خودتان پاداش دهید.  

روز ششم: یک هدف کاملاً مشخص بنویسید.  

روز هفتم: دستاوردهای هفته را مرور و موفقیت‌هایتان را جشن بگیرید.  

ضعف در اقدام یک مشکل همیشگی نیست، بلکه مانند عضله‌ای است که با تمرین تقویت می‌شود. هر بار که بر تنبلی غلبه می‌کنید و کاری را شروع می‌کنید، این توانایی را در خود پرورش می‌دهید. به یاد داشته باشید که موفقیت از آن کسانی است که با وجود ترس‌ها و تردیدها، دست به عمل می‌زنند.  

بهبودی؛ بازگشت آرام اما عمیق به خویشتن

در دنیایی که پر از هیاهو، فشار و سرعت است، بسیاری از ما ناخواسته از خودِ واقعی‌مان فاصله می‌گیریم. خسته، سردرگم، گاه سرشار از خشم یا غم، اما همچنان ادامه می‌دهیم.

در این میان، واژه‌ای آرام و قدرتمند می‌تواند چراغ راه باشد: بهبودی.

بهبودی چیست؟

بهبودی صرفاً ترک یک ماده یا عبور از یک بیماری نیست؛

بهبودی یک مسیر است. مسیری برای بازیابی تعادل، بازسازی روان، التیام روح، و بازگشت به خود اصیل و سالم انسان.

مسیر بهبودی از هر نقطه‌ای می‌تواند آغاز شود:

از دل یک بحران، از یک دل‌شکستگی، از یک خستگی مزمن، یا حتی از یک بیداری درونی.

نشانه‌های آغاز بهبودی چیست؟

وقتی تصمیم می‌گیری دردهایت را انکار نکنی و با آن‌ها روبه‌رو شوی

وقتی از الگوهای فکری و رفتاری آسیب‌زننده فاصله می‌گیری

وقتی مراقب روان، جسم، و احساساتت می‌شوی

وقتی شروع می‌کنی خودت را با همه‌ی ضعف‌ها و توانایی‌هایت بپذیری

وقتی از روابط مسموم فاصله می‌گیری و برای روابط سالم‌تر تلاش می‌کنی

و حتی وقتی تنها "می‌فهمی" که باید چیزی تغییر کند


بهبودی چه چیزهایی را شامل می‌شود؟

1. ترمیم روانی: شناسایی و التیام زخم‌های درونی که ممکن است سال‌ها با ما بوده باشند.

2. رشد شخصی: یادگیری مهارت‌های جدید، ارتقای آگاهی، تقویت عزت‌نفس و ایجاد تغییرات مثبت.

3. رهایی از وابستگی‌ها: چه وابستگی به افراد، چه عادت‌های ناسالم، چه افکار محدودکننده.

4. بازسازی روابط: اصلاح یا پایان‌دادن به روابط ناسالم و ایجاد ارتباطات سالم و حمایتی.

5. بازگشت به ارزش‌های شخصی: زندگی مطابق با آنچه برای ما معنا دارد، نه آنچه از بیرون به ما دیکته می‌شود.

سفر بهبودی آسان نیست... اما ممکن است

بهبودی یک‌شبه اتفاق نمی‌افتد. این مسیر، نیازمند صبر، مهربانی با خود، و گاه حتی کمک حرفه‌ای است.

ممکن است در مسیر افت‌وخیز باشد، اما هر گام به جلو( بسیار کوچک)ارزشمند است.

کافی‌ست بدانی که می‌توانی دوباره شروع کنی. نه برای کامل‌ شدن، بلکه برای کامل‌تر زیستن.

بهبودی یعنی بازگشت به خویشتن؛

یعنی انتخاب مسیر آگاهی، آرامش، و معنا؛

و یعنی پذیرفتن این حقیقت که همیشه فرصتی برای بهتر شدن وجود دارد.

اگر امروز حتی اندکی احساس کردی که نیاز به تغییر داری،

اگر صدای درونی‌ات گفت "کافیه، وقتشه..."

بدان که همین احساس، اولین نشانه بهبودی است.


چرا برخی همیشه دنبال مقصر می‌گردند؟

در زندگی روزمره، همواره با افرادی روبه‌رو هستیم که در مواجهه با هر مشکل، فوری به دنبال مقصر می‌گردند. برای این افراد، همیشه «دیگری» مسئول شرایط نامطلوب است: والدین، همسر، فرزند، همکار، جامعه، و گاه حتی سرنوشت.

اما چرا چنین واکنشی شکل می‌گیرد؟

این رفتار اغلب ریشه در یکی از مکانیسم‌های دفاعی ناخودآگاه به نام فرافکنی (Projection) دارد. فرافکنی به معنای نسبت دادن افکار، احساسات یا اشتباهات درونی خود به دیگران است؛ به‌عبارتی، فرد برای کاهش اضطراب یا فرار از احساس گناه، مسئولیت را از دوش خود برمی‌دارد و به بیرون منتقل می‌کند.

در کوتاه‌مدت، این کار ممکن است آرامش موقتی ایجاد کند، اما در بلندمدت، فرد را از آگاهی، تغییر و رشد بازمی‌دارد. کسی که همیشه دیگران را مسئول مشکلات خود می‌داند، فرصت یادگیری و اصلاح را از خود می‌گیرد و در چرخه‌ای تکرارشونده گرفتار می‌شود.

رشد فردی و سلامت روان از جایی آغاز می‌شود که انسان مسئولیت سهم خود را در مسائل بپذیرد.

این به‌معنای سرزنش خود نیست، بلکه پذیرش واقعیت، افزایش خودآگاهی و حرکت به‌سوی انتخاب‌های آگاهانه‌تر است.

گاهی لازم است از خود بپرسیم:

«من در این ماجرا چه نقشی داشته‌ام؟ و برای تغییر شرایط چه کاری از من ساخته است؟»

پذیرفتن مسئولیت، اولین قدم برای بازگشت قدرت به درون ماست.

پذیرش، کلید طلایی رهایی از اعتیاد

بسیاری از افرادی که با اعتیاد دست‌وپنجه نرم می‌کنند، در یک چرخه‌ی بی‌پایان از جنگیدن با افکار و احساسات خود گرفتار می‌شوند. آن‌ها بارها تلاش می‌کنند که مصرف را کنار بگذارند، اما هر بار، وسوسه‌ها، ترس‌ها و خاطرات گذشته آن‌ها را به عقب می‌کشاند. اینجاست که یک حقیقت مهم خودش را نشان می‌دهد: راه رهایی، جنگیدن با افکار و احساسات نیست، بلکه پذیرش آن‌هاست.


پذیرش یعنی اینکه فرد به‌جای انکار یا فرار از احساسات منفی خود، آن‌ها را همان‌طور که هستند ببیند و اجازه دهد که وجود داشته باشند، بدون اینکه رفتارش را کنترل کنند. بسیاری از افراد معتاد، دردهای گذشته، شکست‌ها، شرم یا احساس گناه را تحمل می‌کنند و برای فرار از این احساسات، به مصرف مواد پناه می‌برند. اما اگر به‌جای این فرار، یاد بگیریم که این احساسات بخشی از زندگی هستند و بودنشان به معنای ناتوانی ما نیست، دیگر نیازی به مواد برای سرکوب آن‌ها نخواهیم داشت.


وقتی فردی پذیرش را تمرین می‌کند، به این نقطه می‌رسد که افکار وسوسه‌انگیز یا احساسات ناخوشایند، همانند ابری در آسمان هستند؛ می‌آیند و می‌روند، اما او مجبور نیست که به دنبالشان برود. این تغییر نگاه باعث می‌شود که وابستگی به مواد، از یک نیاز غیرقابل‌کنترل به یک انتخاب تبدیل شود.


یکی از بخش‌های مهم در پذیرش، شفاف‌سازی ارزش‌های شخصی است. وقتی فرد درک کند که چه چیزهایی در زندگی برایش مهم‌تر از مصرف مواد است—مثل سلامت، خانواده، روابط دوستانه یا موفقیت‌های شخصی—می‌تواند بر اساس آن‌ها تصمیم‌گیری کند، نه بر اساس وسوسه‌های زودگذر.


رهایی از اعتیاد با پذیرش، به این معنا نیست که فرد دیگر هرگز وسوسه نخواهد شد یا هیچ‌وقت احساس ناراحتی نخواهد داشت. بلکه به این معناست که او یاد می‌گیرد چگونه بدون مصرف مواد، با این احساسات کنار بیاید و زندگی ارزشمندی برای خودش بسازد. در نهایت، آزادی واقعی زمانی به‌دست می‌آید که فرد به‌جای فرار از خودش، با تمام جنبه‌های وجودش روبه‌رو شود و مسئولیت تغییر را بر عهده بگیرد.


چگونه پذیرش احساسات منفی می‌تواند به بهبود کیفیت زندگی کمک کند؟


بسیاری از ما در برابر احساسات منفی مانند اضطراب، افسردگی یا گناه واکنش‌های خاصی داریم. این واکنش‌ها می‌توانند شامل تلاش برای فرار از احساسات، انکار آن‌ها یا سرکوب کردن باشند. اما واقعیت این است که فرار از احساسات منفی فقط باعث می‌شود که این احساسات شدیدتر و طولانی‌تر شوند. در واقع، پذیرش این احساسات نه تنها به ما کمک می‌کند تا با آن‌ها راحت‌تر کنار بیاییم، بلکه در درازمدت به بهبود کیفیت زندگی‌مان نیز کمک می‌کند.

پذیرش به معنای تسلیم شدن یا رضایت به وضعیت منفی نیست. بلکه به این معناست که آن احساسات را می‌بینیم، شناسایی می‌کنیم و اجازه می‌دهیم که بدون تلاش برای تغییر آن‌ها، در لحظه وجود داشته باشند. وقتی با احساسات منفی خود روبه‌رو می‌شویم، به جای نادیده گرفتن یا تلاش برای فرار از آن‌ها، می‌توانیم آن‌ها را بدون قضاوت بپذیریم. این فرآیند باعث می‌شود که احساسات ما از حالت تهدیدآمیز به یک تجربه گذرا تبدیل شوند.

برای مثال، اگر شما از اضطراب رنج می‌برید، به جای تلاش برای نادیده گرفتن آن یا سعی در تغییر فوری آن، می‌توانید آن اضطراب را شناسایی کنید و بپذیرید که این احساس در حال حاضر وجود دارد. این پذیرش می‌تواند به شما کمک کند که اضطراب را به عنوان یک تجربه طبیعی در نظر بگیرید و نیازی نباشد که از آن فرار کنید. به این ترتیب، احساسات شما قدرتمندتر و تاثیرگذارتر نخواهند بود و به شما امکان می‌دهند که با آن‌ها به روشی سالم‌تر مواجه شوید.

در واقع، پذیرش احساسات منفی نه تنها از فشار روانی می‌کاهد، بلکه به شما کمک می‌کند تا انعطاف‌پذیرتر و آگاه‌تر شوید و زندگی خود را به شیوه‌ای متعادل‌تر و سالم‌تر پیش ببرید.

وقتی یک بار مصرف، آخرین بار می‌شود! بررسی علل و پیشگیری از اوردوز

اوردوز (Overdose) یا مصرف بیش از حد مواد مخدر، یکی از خطرناک‌ترین پیامدهای سوءمصرف مواد است که می‌تواند به عوارض جدی و حتی مرگ منجر شود. اوردوز معمولاً زمانی رخ می‌دهد که فرد بیش از حد توان بدنش مواد مصرف کند، به‌خصوص موادی مانند هروئین، فنتانیل، متادون، کوکائین و حتی برخی داروهای تجویزی مانند بنزودیازپین‌ها و اپیوئیدها.

دلایل اوردوز

1-مصرف بیش از حد و ناگهانی: مصرف‌کنندگان ممکن است بعد از یک دوره پرهیز یا ترک، مقدار زیادی از ماده را مصرف کنند، درحالی‌که تحمل بدنشان کاهش یافته است

2-ترکیب مواد مختلف: مصرف هم‌زمان چندین ماده، مانند ترکیب الکل با مواد افیونی، خطر اوردوز را افزایش می‌دهد.

3-آلودگی مواد: برخی از مواد مخدر خیابانی حاوی ناخالصی‌های خطرناک مانند فنتانیل هستند که دوز بسیار کمی از آن می‌تواند کشنده باشد.

4-عدم آگاهی از قدرت مواد: بسیاری از افراد مقدار مصرف خود را بدون شناخت دقیق از میزان خلوص مواد تعیین می‌کنند و ناخواسته دوز کشنده‌ای مصرف می‌کنند.

5-شرایط جسمی و روانی نامناسب: بیماری‌های زمینه‌ای، سوءتغذیه و مشکلات روانی مانند افسردگی، احتمال اوردوز را افزایش می‌دهند.


علائم اوردوز

تنفس کند، سطحی یا قطع شدن تنفس

از دست دادن هوشیاری یا بی‌هوشی

تغییر رنگ پوست (آبی یا خاکستری شدن لب‌ها و ناخن‌ها)

ضربان قلب نامنظم یا بسیار کند

استفراغ شدید یا کف کردن دهان


راهکارهای مقابله با اوردوز

پیشگیری از اوردوز

1-آموزش و آگاهی: آگاهی‌بخشی درباره خطرات اوردوز، ترکیب مواد و کاهش مصرف ناگهانی می‌تواند از وقوع آن جلوگیری کند.

2-کاهش آسیب (Harm Reduction): استفاده از سرنگ‌های تمیز، مصرف در حضور فرد دیگری و دسترسی به نالوکسان (Naloxone) می‌تواند خطر مرگ را کاهش دهد.

3-درمان و ترک اعتیاد: مراجعه به مراکز درمانی، شرکت در جلسات مشاوره و دریافت درمان‌های جایگزین مانند متادون‌درمانی به کاهش خطر کمک می‌کند.

اقدامات فوری هنگام اوردوز

4-تماس با اورژانس (115): اولین اقدام تماس فوری با اورژانس است.

5-استفاده از نالوکسان: اگر در دسترس باشد، نالوکسان می‌تواند اثرات مواد افیونی را خنثی کند و فرد را نجات دهد.

6-بررسی علائم حیاتی: فرد را به پهلو بخوابانید تا از خفگی جلوگیری شود و در صورت نیاز، احیای قلبی ریوی (CPR) انجام دهید.

اوردوز قابل پیشگیری است و آگاهی از نشانه‌ها و راهکارهای مقابله با آن می‌تواند جان بسیاری را نجات دهد.

مهارت‌های پس از ترک مواد: مسیر موفقیت و بازگشت به زندگی سالم

ترک اعتیاد تنها اولین قدم در مسیر رهایی است؛ پس از آن، برای حفظ پاکی و جلوگیری از بازگشت به مصرف، نیاز به یادگیری و تقویت مهارت‌هایی داریم که به ما کمک کنند زندگی سالم و پایداری بسازیم. در ادامه، چند مهارت کلیدی را بررسی می‌کنیم که افراد پس از ترک باید روی آن‌ها تمرکز کنند.

1. مدیریت وسوسه و پیشگیری از لغزش

وسوسه‌ها طبیعی هستند، اما راه‌های کنترل آن‌ها هم وجود دارد. شناسایی موقعیت‌هایی که احتمال لغزش را افزایش می‌دهند، دوری از افراد و محیط‌های پرخطر، و داشتن یک برنامه مشخص برای مواجهه با وسوسه‌ها می‌تواند در حفظ پاکی بسیار مؤثر باشد.

2. مهارت‌های مقابله‌ای در برابر استرس و احساسات منفی

بسیاری از افراد به دلیل استرس، افسردگی یا احساسات منفی به مواد مخدر روی می‌آورند. پس از ترک، یادگیری روش‌های سالم برای مدیریت استرس مانند ورزش، مدیتیشن، تمرینات تنفسی، و نوشتن احساسات در دفتر روزانه، به افزایش پایداری در مسیر بهبودی کمک می‌کند.

3. تقویت ارتباطات سالم و سازنده

افراد پس از ترک باید روابط خود را بازنگری کنند. دوری از افراد مصرف‌کننده، ایجاد روابط حمایتی و نزدیک شدن به خانواده، دوستان و گروه‌های همیار (مانند NA)، می‌تواند از لغزش جلوگیری کرده و احساس تعلق را تقویت کند.

4. برنامه‌ریزی روزانه و هدف‌گذاری

زندگی بدون هدف و برنامه، فرد را در معرض خطر بازگشت قرار می‌دهد. برنامه‌ریزی برای فعالیت‌های روزانه، تعیین اهداف کوچک و بزرگ و پیشرفت تدریجی، انگیزه را حفظ کرده و ذهن را مشغول چیزهای مثبت نگه می‌دارد.

5. بهبود سلامت جسمی و روانی

مصرف مواد به بدن و ذهن آسیب می‌زند. تغذیه سالم، ورزش منظم، خواب کافی و مراقبت از خود به بازسازی جسم و ذهن کمک می‌کند. همچنین، مراجعه به روانشناس یا مشاور برای حل مشکلات ریشه‌ای، روند بهبودی را تسریع می‌کند.

6. کسب مهارت‌های جدید و اشتغال‌زایی

بیکاری و نداشتن مهارت شغلی از عوامل بازگشت به مصرف هستند. یادگیری مهارت‌های فنی، کارآفرینی، یا اشتغال در محیط‌های سالم، احساس استقلال و ارزشمندی را افزایش داده و فرد را از محیط‌های پرخطر دور نگه می‌دارد.

7. حفظ امید و باور به توانایی خود

ترک مواد یک مسیر دشوار اما شدنی است. داشتن نگرش مثبت، مرور موفقیت‌های گذشته و باور به توانایی‌های خود، انگیزه‌ی ادامه راه را افزایش می‌دهد. یادآوری این نکته که هر روز بدون مواد، یک پیروزی بزرگ است، به فرد کمک می‌کند در مسیر بهبودی ثابت‌قدم بماند.

یادت باشه! رهایی از اعتیاد پایان راه نیست، بلکه شروع یک زندگی جدید است. اگر پاکی‌ات برایت مهم است، روی مهارت‌هایت کار کن و هر روز برای بهتر شدن تلاش کن. 

تحمل در اعتیاد چیست؟

تحمل یا تلورانس (Tolerance) به این معناست که بدن فرد بعد از مصرف مکرر یک ماده، دیگر به مقدار کم آن پاسخ نمی‌دهد و برای رسیدن به همان حس اولیه، باید دوز بیشتری مصرف کند. این اتفاق یکی از دلایل اصلی پیشرفت اعتیاد است.
وقتی فرد برای اولین بار یک ماده را مصرف می‌کند، مغز به آن واکنش نشان می‌دهد و باعث ایجاد حس لذت یا آرامش می‌شود. اما با گذشت زمان، مغز به این ماده عادت می‌کند و دیگر همان اثر را ایجاد نمی‌کند. در نتیجه، فرد مجبور می‌شود مقدار بیشتری مصرف کند تا دوباره همان احساس را تجربه کند.
تحمل انواع مختلفی دارد. تحمل دارویی زمانی اتفاق می‌افتد که بدن یاد می‌گیرد ماده را سریع‌تر پردازش کند و اثر آن کمتر شود. تحمل رفتاری وقتی رخ می‌دهد که فرد حتی با مصرف ماده زیاد، همچنان بتواند عملکرد طبیعی خود را حفظ کند (مثلاً یک الکلی که به نظر هوشیار می‌رسد). تحمل متقاطع هم زمانی اتفاق می‌افتد که مصرف یک ماده، حساسیت بدن را نسبت به ماده‌ای دیگر کاهش دهد (مثل کسی که به هروئین عادت کرده و حالا به مورفین هم بی‌تفاوت شده است).
تحمل خیلی خطرناک است، چون باعث می‌شود فرد به طور مداوم دوز مصرفی را بالا ببرد. این کار می‌تواند منجر به اور دوز (Overdose) شود که حتی ممکن است کشنده باشد. علاوه بر این، وقتی فرد به ماده‌ای تحمل پیدا می‌کند، اگر مصرف را کاهش دهد یا قطع کند، دچار علائم ترک مثل لرزش، اضطراب، افسردگی و بی‌قراری می‌شود.
برای درمان و کنترل تحمل، روش‌هایی مثل کاهش تدریجی مصرف، دارودرمانی و رفتاردرمانی شناختی (CBT) پیشنهاد می‌شود. هدف این است که فرد یاد بگیرد بدون وابستگی به مواد، زندگی سالم‌تری داشته باشد.
تحمل یعنی اینکه بدنت فریبت می‌دهد و می‌گوید "بیشتر مصرف کن"، اما در واقع تو را به سمت وابستگی و آسیب بیشتر می‌کشاند. هوشیار باش!
#تحمل
#تلورانس

تفاوت لغزش و عود در بیماری اعتیاد!

لغزش (Slip) و عود (Relapse) دو مفهوم مهم در فرایند درمان اعتیاد هستند، اما با هم تفاوت دارند:

1. لغزش (Slip): یک مصرف ناگهانی و کوتاه‌مدت ماده مخدر یا الکل پس از یک دوره پرهیز.معمولاً فرد بلافاصله متوجه اشتباه خود می‌شود و دوباره به مسیر بهبودی بازمی‌گردد. لغزش لزوماً به معنای شکست در درمان نیست و می‌تواند بخشی از فرایند یادگیری و رشد فرد باشد. 

2. عود (Relapse) بازگشت کامل و ادامه‌دار به الگوی مصرف مواد بعد از یک دوره پرهیز. معمولاً به دلیل عدم مدیریت محرک‌ها، فشارهای روانی یا عدم دریافت حمایت مناسب رخ می‌دهد. عود نشان‌دهنده این است که فرد به استراتژی‌های پیشگیری از بازگشت به مصرف نیاز دارد 

تفاوت اصلی

لغزش یک اتفاق مقطعی است، اما عود به معنای بازگشت به الگوی مصرف قبلی است.لغزش معمولاً کنترل‌شده و کوتاه‌مدت است، اما عود می‌تواند فرد را به اعتیاد کامل برگرداند. پس از لغزش، فرد می‌تواند سریعاً به مسیر درمان بازگردد، اما عود نیاز به مداخله درمانی جدی‌تری دارد. به همین دلیل، در درمان اعتیاد تأکید زیادی روی مهارت‌های پیشگیری از عود و مدیریت لغزش می‌شود تا از تبدیل آن به عود جلوگیری شود.